وقتی از تاثیر رسانه حرف میزنیم که درحالی که دندههات تقریبا زده بیرون، وایمیستی جلوی آینه و به خودت میگی: "ولی اگه یه خرده لاغرتر بودم."
وقتی که نصف همکلاسیات منتظرن هجدهساله بشن تا بتونن بینیشون رو عمل کنن، چون فکر میکنن زیادی بزرگه یا قوز داره یا هزار تا چیز دیگه، درحالی که بینیشون هیچ اشکالی نداره.
وقتی تبلیغای تلویزیون و فیلما رو میبینی و مدام با خودت فکر میکنی: "لعنت، صورت اینا چرا اینقدر صافه؟!"
من خیلی به این موضوع فکر کردم.
به این که رسانهها، چهقدر توی القای نشانهها و ملاکهای زیبایی تاثیر دلرن.
مثلا، من به خودی خود وقتی یه نفر رو میبینم، اصلا به فلان ویژگیش دقت نمیکنم. مثلا به گردنش، یا به موهاش. اما توی فیلما میبینم که عجب، چرا همه اینقدر به گردن دیگران علاقه نشون میدن؟ و از اونجاست که یه ملاک زیبایی برای گردن توی ذهن من تعریف میشه و از اون به بعد، به گردن همه آدمای دوروبرم دقت میکنم تا ببینم اون ویژگی رو دارن یا نه.
(گردن فقط یه مثال بود، من به گردن مردم دقت نمیکنم. من هم یه مثال بود، من کلا به مردم دقت نمیکنم.)
مثلا یه دختری که داره یه فیلم معمولی رو میبینه، و با خودش فکر میکنه که عجب، پس داشتن فلان ویژگی برای جلب نظر یه پسر موثره! و تلاش میکنه فلان ویژگی رو کسب کنه، درصورتی که در واقعیت اون پسر بنده خدا احتمالا اصلا به همچون چیزی فکر هم نمیکنه.
شایدم من غیر از خلقم، که وقتی توی فیلما میبینم که دخترا به چه چیزایی توجه میکنن، میگم: "واقعا؟ واقعا این موضوع الان مهمه؟" و خب در هر صورت درکش نمیکنم.
همینجوری میشه که رفتهرفته، دخترا حس میکنن که فلان معیار باید براشون مهم باشه، و پسرا هم همینطور. بعد هردو سعی میکنن که به اون چیز برسن، درصورتی که اگر این تاثیرات نبود، احتمالا طرف مقابل کوچکترین اهمیتی به همچین چیزایی نمیداد!
همین میشه که میشینی تو مترو و به کالکشن عروسکای دقیقا عین هم کنارت، با گونههای برجسته و لبای زیاد از حد قلوهای و پوستای کشیده و بینیهای سربالا با خروار خروار آرایش روی صورتشون نگاه میکنی و با خودت میگی: "واقعا این قشنگه؟ چه زیباییای توی این حالت وجود داره؟"
همین میشه که هر دختر یا پسری رو که توی خیابون میبینی، به چشمت آشنا میاد. "من اینو قبلا یه جا ندیده بودم؟" نه. ندیده بودی. تو هزاران بدل این آدم رو توی هزار جای دیگه دیده بودی. تو این آدمایی رو دیده بودی که همهشون عین همن. اونایی که میرن توی اینترنت سرچ میکنن "چگونه یک تیپ خفن داشته باشیم؟" و هزار تا کانال و پیج شاخ بشیم رو توی تلگرام و اینستا دنبال میکنن.
به شخصه علاوه بر اینکه واقعا تمام تلاشم رو میکنم که اهمیتی به این چیزا ندم، حتی معتقدم که هیچ اشکالی نداره که با یه جوراب معمولی، کفش تابستونی بپوشی. معتقدم که کت و شلوار، با جوراب سفید خیلی قشنگتره تا با جوراب تیره. معتقدم اشکالی نداره اگر شالت نارنجی بود و مانتوت آبی و شلوارت بنفش و کفشت قرمز، که شاید من دوست داشته باشم رنگایی که میپوشم بههم بیان، اما تو مجبور نیستی اون مدل رو بپسندی. اشکالی نداره اگر با چادر روی سرت، شلوار رنگ روشن بپوشی، یا یه کیف قشنگ دست بگیری. اشکالی نداره اگه ابروهای کوفتیت رو رو به بالا مرتب نکنی و تابع همچین مد بیمزهای نباشی. اشکالی نداره اگه نمیتونی کفشای پاشنهبلند رو تحمل کنی و اگه آلاستار نمیپوشی، چون میدونی که به سلامت پات آسیب میزنه. اشکالی نداره اگه دوست داری شلوار دمپا بپوشی. اشکالی نداره اگه برخلاف نصف همسنوسالات که همه زورشون رو میزنن که گرانج و اسپورت باشه تیپشون، دوست داری گاهی تیپای رسمیتر رو بپوشی، اگه دوست داری با مانتوت دامن بپوشی.
آره، من حتی با وجود تمام غرایی که میزنم به خاطر جوشای صورتم، حاضر نیستم به خاطرشون دیگه چیپس و شکلات نخورم، چون من چیپس و شکلات رو دوست دارم!
من به این چیزا اعتقاد ندارم، اما خب، منم خیلی وقتا جرئت ندارم که اینطوری لباس بپوشم. خیلی وقتا فکر کردم که واقعا دوست دارم فلان لباس رو با اون یکی بپوشم، اما خب، بقیه چی میگن؟ نمونه بارزش اونهمه مشکل که سر عروسی دایی کشیدم برای انتخاب لباس و دست رو هرچی گذاشتم، گفتن "مردم چی میگن؟".
و من آدمایی رو دوروبرم میبینم که با وجود تمام ادعاهای حقوق بشرشون و آزادی و حق انتخاب و دیگر خزعبلات از این دست، منتظر فرصتن که بشینن و به کسایی که کتونی قرمز پوشیدن بخندن، چون دیگه خیلی وقته که از مد رفته! کسایی که معتقدن حجاب اجباری خر است و باید به انتخابای آدما برای نوع پوشششون احترام گذاشته بشه، اما کسی رو که به خاطر حفظ حجابش نوع خاصی از پوشش داره رو مسخره میکنن.
شاید بیشترین چیزی که باید براش تلاش کنیم، همینه. چهطوره سرمون تو زندگی خودمون باشه، هوم؟
پ. ن. این آهنگ، از اوناییه که حس خوبی بهم میده. حس اینکه مجبور نیستی جوری باشی که ازت میخوان باشی. دوسش دارم.
پ. ن. دو. صرفا جهت اینکه الان به من حمله نکنید، من از حامیان حجاب اجباری نیستم. :/
پ. ن. سه. من دوباره آسمون ریسمون بافتم.؟ .
بعدا. نوشت. حالا بذارید اینم بگم.
اگر توی خونه بچه کوچیک دارید، مثلا پنج تا یازده سال، توی این گروه توی واتساپ عضو شید. اسم گروه، نیرای سلامته. برای اینه که بچهها توی این مدت قرنطینه، حوصلهشون سر نره و خب یه چیزی هم یاد بگیرن. هر روز یه فعالیت برای بچهها میذارن، نقاشی، نامه، عکس، فیلم و غیره. فعالیتاشون خیلی جالبه، بچهها خوششون میاد.
درباره این سایت